حال و هوای این روزا
سلام نفس مامان .عزیزکم مامانی این روزا خیلی خسته اس . عصبانیم.......کلافم....... خدایا خودت کمکم کن......
این روزها عجیب بیقراری میکنی همش بهونه میگیری کم خوراک شدی یا بهتره بگم اصلا غذا نمی خوری هر کاری ازم میخای انجام میدم به طوری که بابایی میگه اینجوری بچه لوس میشه ولی مدام نق میزنی وگریه میکنی وچیزهای متفاوت ازم میخای یا میگی ب.....ب....ب... یعنی بغل وپشت سر هم تکرار میکنی تا بغلت میگیرم به مدت کوتاهی ارومی ولی باز شروع میکنی به جیغ کشیدن وچیز جدیدیا نشونم میدی میخای که بریم باهاش بازی کنی دلبرکم نه اینکه فکر کنی به خاطر تو خستم یا کلافه شدم ..نه از دست خودم که هیچ کاری از دستم برنمیاد یعنی هر کاری از دستم براومده برات کردم ولی فایده نداره.با این که میدونی مامان نفسش به تو بسته اس وقتی جیغ میکشی وسرت را به زمین می کوبی هیچ کاری از دست برات نمی یاد تا برات انجام بدم . یعنی با هیچ کاری اروم نمی شی انقد گریه می کنی تا اخرش من هم گریم میگیره دیروز از صبح تا عصر همش مشغول تو بودم ونتونستم غذای خوشمزه برا بابا درست کنم تا وقتی از کار اومد خستگیش در بیاد .فک کنم بابا از همه زندگیش خسته شد از بس که سر وصورت مامان بهم ریخته وخسته بود ولی با این حال ازش ممنونم عاشقتیم بابایی که حال این روزای مامانیا درک میکنی.عزیز دل مامان تو که میدونی مامان برات میمیره یه موقع فکر نکنی بابت تو خستم .مامان جون میگه از دندوناته اخه من چه کاری از دستم بر میاد الان هم که دارم این مطلبا مینویسم خابیدی وترس من از اینه که پاشی. برات دعا میکنم تا دندونت زودتر در بیاد وزوووود بزرگ شه تا دیگه اذیت نشی دلبرکم.منا ببخش اگه این روزا از روی خستگی باهات بلند حرف میزنم .
ای خدای مهربان. ای خدای مهربانی ها ای خدای بچه ها به دختر کوچکم کمک کن تا تحمل درد را داشته باشه وخیلی زووود از این حال وهوا به روزهای شاد وسرحالش برگردیم.